بنام خدا
...یقینا دایره ی کفر و استکبار جهانی ساکت ننشسته است . تیزهوش ترین برنامه ریزان غربی انواع سناریوهای محتمل برای مقابله با انقلاب اسلامی و نهضتهای اسلامی منطقه را که از پیش قابل پیش بینی بود تدارک دیده اند .
شاخص کردن ترکیه به عنوان یک الگوی اسلامی اما مطابق با استانداردها(بخوانید مذهب غرب ) یا همان چیزی که امام از آن به عنوان اسلام امریکایی یاد میکردند ، سالهاست که دستور کار محافل غربی قرار گرفته است .
این رفرم و تغییر پوسته ـ در حالیکه اصل و محتوا هیچ تغییری نیافته است ـ سناریویی است که غرب طی ده ها سال گذشته همواره آن را دنبال کرده است ( به عنوان نمونه میتوان از بردن حکومت قاجار و آوردن حکومت پهلوی نام برد که در ظاهر متقاوت اما در وابستگی به غرب و معیارهای آن یکپاهم پیش بود)
اکنون غرب به خوبی دریافته است که حکومتهای منحط و فسیل منطقه دیگر تاب و توان ماندگاری را ندارند . و دیر یازود جای خود را به حکومتهای متفاوتی خواهند داد....(( ادامه دارد ))
««کم کمک .. این ماه زیبا هم گذشت / / کم کمک .. این روز و شبها هم گذشت »» «« کم کمک .. دلهای ما را نرم کرد / /
کم کمک .. جانهای ما را گرم کرد »» «« کم کمک .. آن لحظه های ما رسید / / کم کمک .. آن وعده های ما رسید »»
بنام الله و درود بر نبی اعظم و خاندان پاکش باد
==« یوم اشک - یوم الیقین »...بالاخره ، آغاز رمضان بود یا نه؟ ..درست نمیدانم ..ولی به هرصورت چند روزش گذشت . . . به هر حال هلال دیده شد و شد و شد.. تا آنکه از سکه افتاد .. تا آنکه حتی ، بدر هم که شد ، کسی نگاهش نکرد... اندکی صبرکن .صبرکن . دوباره به محاق میرود.. و ...... عزیز میشود......
بنام الله و درود بر نبی اعظم وخاندان پاکش
تلویزیون اعلام می کند : اذان صبح به افق ....ومن به این فکر می کنم ... مگر افق ، ما ، چقدر با هم دیگر فرق می کند ... و فاصله های زمان .. مگر تا کجاست..........
خدایا..تودرهای آسمان را گشوده ای ... اما من دلم سخت به این فاصله ها چسبیده است ...خدایا ..چند بار دیگر باید این خورشید .. بگردد و بگردد.. وبگردم .. تا افقهامان یکی شوند ...؟.. خدایا من خودم را ....از تو طلب میکنم .........
بنام الله و با درود بر نبی اعظم و خاندان پاکش
اللهم - انی اسئلُکَ - من بَهائکَ باَبهاهُ - وَ - کُلُ بَهائکَ بَهیئ - - - میهمانی آغاز میشود - و سفره های نور _ پهن میشوند - - اما من هنوز . . .از خودم مطمئن نیستم ............
بنام الله و درود بر نبی اعظم و خاندان پاکش
به محض این که قلم به دست میگیرم یادم می آید که 32 حرف برای اینهمه حرف نگفته کفایت نمیکند . . .شانه هایم این روزها سنگینتر از همیشه اند ....وچشمهایم ، خسته، دو دو میزنند.... خدایا میخواهم دوباره کودک شوم ....میخواهم دوباره باز گردم به همان روزهای سادگی .. همان خنده ها ..همان گریه ها...خدایا شانه هایم سنگینی میکند......
بنام الله و درود بر پیامبر اعظم و خاندان پاک او
««« سلام - بر - رمضان »»» - - سلام بر آن سحرهای نور - - سلام بر آن شبهای فرشته - - سلام بر آن شکوه سپیده - - سلام بر ...غروبهای انتظار - - سلام بر آن قدرهای آسمانیش - - سلام بر آن محراب خون ، عشق و ایثار ««« سلام - بر - رمضان »»»